Welcome!

By registering with us, you'll be able to discuss, share and private message with other members of our community.

SignUp Now!

گلچین اشعار سهراب سپهری

اطلاعات موضوع

Kategori Adı مجموعه اشعار و دیوان
Konu Başlığı گلچین اشعار سهراب سپهری
نویسنده موضوع ***HeleNa***
تاریخ شروع
پاسخ‌ها
بازدیدها
اولین پسند ارسالی
Son Mesaj Yazan ***HeleNa***

***HeleNa***

مــدیـر بـازنشـسـتـه
تاریخ ثبت‌نام
Mar 17, 2014
ارسالی‌ها
5,011
پسندها
855
امتیازها
113
محل سکونت
tEhRaaN
سیم کارت

اعتبار :


گل شبدر چه کم از لاله قرمز دارد
چشم ها را باید شست، جور دیگر باید دید
واژه ها را باید شست
واژه باید خود باد، واژه باید خود باران باشد
چترها را باید بست
زیر باران باید رفت
فکر را، خاطره را، زیر باران باید برد
با همه مردم شهر ، زیر باران باید رفت
دوست را، زیر باران باید دید
عشق را، زیر باران باید جست
زیر باران باید با زن خوابید
زیر باران باید بازی کرد
زیر باران باید چیز نوشت، حرف زد، نیلوفر کاشت
 

***HeleNa***

مــدیـر بـازنشـسـتـه
تاریخ ثبت‌نام
Mar 17, 2014
ارسالی‌ها
5,011
پسندها
855
امتیازها
113
محل سکونت
tEhRaaN
سیم کارت

اعتبار :

ندگی تر شدن پی در پی
زندگی آب تنی کردن در حوضچه “اکنون”است.
رخت ها را بکنیم
آب در یک قدمی است.
روشنی را بچشیم
شب یک دهکده را وزن کنیم، خواب یک آهو را
گرمی لانه لکلک را ادراک کنیم
روی قانون چمن پا نگذاریم

در موستان گره ذایقه را باز کنیم

و دهان را بگشاییم اگر ماه در آمد

و نگوییم که شب چیز بدی است
و نگوییم که شب تاب ندارد خبر از بینش باغ
 

***HeleNa***

مــدیـر بـازنشـسـتـه
تاریخ ثبت‌نام
Mar 17, 2014
ارسالی‌ها
5,011
پسندها
855
امتیازها
113
محل سکونت
tEhRaaN
سیم کارت

اعتبار :

ديرگاهي است در اين تنهاييرنگ خاموشي در طرح لب استبانگي از دور مرا مي خواند،ليك پاهايم در قير شب است.
رخنه اي نيست در اين تاريكيدر و ديوار به هم پيوستهسايه اي لغزد اگر روي زميننقش وهمي است ز بندي رسته.
نفس آدمها
سر به سر افسرده استروزگاري است در اين گوشه پژمرده هوا،هر نشاطي مرده است
دست جادويي شبدر به روي من و غم مي بندد.مي كنم هر چه تلاش،او به من مي خندد.
نقش هايي كه كشيدم در روز،شب ز راه آمد و با دود اندود.طرح هايي كه فكندم در شب،روز آمد و با پنبه زدود.
ديرگاهي است كه چون من همه رارنگ خاموشي در طرح لب است.جنبشي نيست در اين خاموشي،دستها، پاها در قير شب است.


 

***HeleNa***

مــدیـر بـازنشـسـتـه
تاریخ ثبت‌نام
Mar 17, 2014
ارسالی‌ها
5,011
پسندها
855
امتیازها
113
محل سکونت
tEhRaaN
سیم کارت

اعتبار :


نه تو می مانی
نه اندوه
و نه ، هیچ یک از مردم این آبادی
به حباب نگران لب یک رود ، قسم
و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت
غصه هم ، خواهد رفت
آن چنانی که فقط ،خاطره ای خواهد ماند
لحظه ها عریانند
به تن لحظه خود ، جامه اندوه مپوشان هرگز


نه تو می مانی
نه اندوه
و نه ، هیچ یک از مردم این آبادی
به حباب نگران لب یک رود ، قسم
و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت
غصه هم ، خواهد رفت
آن چنانی که فقط ،خاطره ای خواهد ماند
لحظه ها عریانند
به تن لحظه خود ، جامه اندوه مپوشان هرگز
تو به آیینه
نه
آیینه به تو ، خیره شده است
تو اگر خنده کنی ، او به تو خواهد خندید
و اگر بغض کنی
آه از آیینه دنیا ، که چه ها خواهد کرد
گنجه دیروزت ، پر شد از حسرت و اندوه و چه حیف
بسته های فردا ، همه ای کاش ای کاش
ظرف این لحظه ، ولیکن خالی است
ساحت سینه ، پذیرای چه کس خواهد بود
غم که از راه رسید ، در این سینه بر او باز مکن
تا خدا ، یک رگ گردن باقی است
تا خدا مانده، به غم وعده این خانه مده
 

***HeleNa***

مــدیـر بـازنشـسـتـه
تاریخ ثبت‌نام
Mar 17, 2014
ارسالی‌ها
5,011
پسندها
855
امتیازها
113
محل سکونت
tEhRaaN
سیم کارت

اعتبار :

من و تو دیر زمانی است که خوب می دانیم
چشمه آرزو های من و تو جاری است
ابرهای دلمان پربارند
کوه های ذهن و اندیشه ما پا برجا
دشت های دلمان سبز و پر از چلچله ها
روز ما گرم و شب از قصه دیرین لبریز
من و تو می دانیم
زندگی در گذر است
همچو آواز قناری در باغ
من و تو می دانیم
زندگی آوازی است که به جان ها جاری است
زندگی نغمه سازی است که در دست نوازشگر ما است
زندگی لبخندی است که نشسته به لبان من و تو
زندگی یک رویا است که تو امروز به آن می نگری
زندگی یک بازی است که تو هر لحظه به آن می خندی
زندگی خواب خوش کودک احساس من است
زندگی بغض دل توست به هنگام سحر
زندگی قطره اشکی است فروریخته بر گونه تو
زندگی آن رازی است که نهفته است به چشم گل سرخ
زندگی حرف نگفته است که تو می شنوی
زندگی یک رویاست که به خوابش بینی
زندگی دست نوازشگر توست
زندگی دلهره و ترس درون دل توست
زندگی امیدی است که تو در نگاه من می جویی
زندگی عشق نهفته است به اندیشه تو
زندگی این همه است
من و تو می دانیم
زندگی یک سفر است
زندگی جاده و راهی است به آن سوی خیال
زندگی تصویری است که به آئینه دل می بینی
زندگی رویایی است که تو نادیده به آن می نگری
زندگی یک نفس است که تو با میل به جانت بکشی
زندگی منظره است، باران است
زندگی برف سپیدی است که بر روح تو بنشسته به شب
زندگی چرخش یک قاصدک است
زندگی یک رد پایی است که بر جاده خاکی فرو افتادست
زندگی بوی خوش نسترن است
بوی یاسی است که گل کرده به دیوار نگاه من و تو
زندگی خاطره است
زندگی دیروز است
زندگی امروز است
زندگی آن شعری است که عزیزی نوشته است برای من و تو
زندگی تابلو عکسی است به دیوار اتاق
زندگی خنده یک شاه پرک است بر گل ناز
زندگی رقص دل انگیز خطوط لب توست
زندگی یک حرف است، یک کلمه
زندگی شیرین است
زندگی تلخی نیست
تلخی زندگی ما همچو شهد شیرین است
من و تو می دانیم
زندگی آغازی است که به پایان راهی است
زندگی آمدن و بودن و جاری شدن است
زندگی رفتن خاموش به یک تنهایی است
 

***HeleNa***

مــدیـر بـازنشـسـتـه
تاریخ ثبت‌نام
Mar 17, 2014
ارسالی‌ها
5,011
پسندها
855
امتیازها
113
محل سکونت
tEhRaaN
سیم کارت

اعتبار :

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]ن به مهمانی دنیا رفتم:[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]من به دشت اندوه[/FONT]​
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]من به باغ عرفان[/FONT]​
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]من به ایوان چراغانی دانش رفتم.[/FONT]​
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]رفتم از پله ی مذهب بالا.[/FONT]​
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]تا ته کوچه ی شک ،[/FONT]​
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]تا هوای خنک استغنا،[/FONT]​
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]تا شب خیس محبت رفتم.[/FONT]​
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]من دیدار کسی رفتم در آن سر عشق.[/FONT]​
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]رفتم، رفتم تا زن،[/FONT]​
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]تا چراغ لذت[/FONT]​
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]تا سکوت خواهش[/FONT]​
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]تا صدای پر تنهایی[/FONT]​
 

***HeleNa***

مــدیـر بـازنشـسـتـه
تاریخ ثبت‌نام
Mar 17, 2014
ارسالی‌ها
5,011
پسندها
855
امتیازها
113
محل سکونت
tEhRaaN
سیم کارت

اعتبار :

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]روح من در جهت تازه ی اشیا جاری است .[/FONT]​
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]روح من کم سال است.[/FONT]​
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]روح من گاهی از شوق ، سرفه اش می گیرد.[/FONT]​
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]روح من بی کار است:[/FONT]​
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]قطره های باران را ، درز آجر ها را ، می شمارد.[/FONT]​
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]روح من گاهی ، مثل یک سنگ سر راه حقیقت دارد.[/FONT]​
 

***HeleNa***

مــدیـر بـازنشـسـتـه
تاریخ ثبت‌نام
Mar 17, 2014
ارسالی‌ها
5,011
پسندها
855
امتیازها
113
محل سکونت
tEhRaaN
سیم کارت

اعتبار :

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]من به سیبی خوشنودم[/FONT]​
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]به بوییدن یک بوته ی بابونه:)[/FONT]​
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]من به یک آینه ، یک بستگی پاک قناعت دارم...[/FONT]​
[FONT=arial, helvetica, sans-serif].[/FONT]​
[FONT=arial, helvetica, sans-serif].[/FONT]​
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]زندگی یافتن سکه ی ده شاهی در جوی خیابان است...[/FONT]​
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]زندگی مجذور آینه است.[/FONT]​
[FONT=arial, helvetica, sans-serif].[/FONT]​
 

***HeleNa***

مــدیـر بـازنشـسـتـه
تاریخ ثبت‌نام
Mar 17, 2014
ارسالی‌ها
5,011
پسندها
855
امتیازها
113
محل سکونت
tEhRaaN
سیم کارت

اعتبار :

[FONT=arial, helvetica, sans-serif]:)[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]چتر ها را باید بست[/FONT]​
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]زیر باران باید رفت..[/FONT]​
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]فکر را ، خاطره را ، زیر باران باید برد.[/FONT]​
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]دوست را زیر باران باید دید:)[/FONT]​
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]عشق را زیر باران باید جست.[/FONT]​
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]زیر باران باید بازی کرد.[/FONT]​
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]زیر باران باید چیز نوشت ، حرف زد ، نیلوفر کاشت...[/FONT]​
[FONT=arial, helvetica, sans-serif].....[/FONT]​
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]رخت ها را بکنیم[/FONT]​
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]آب در یک قدمی است.[/FONT]​
 

***HeleNa***

مــدیـر بـازنشـسـتـه
تاریخ ثبت‌نام
Mar 17, 2014
ارسالی‌ها
5,011
پسندها
855
امتیازها
113
محل سکونت
tEhRaaN
سیم کارت

اعتبار :

آنگاه که غرور کسی را له می کنی،

آنگاه که کاخ آرزوهای کسی را ویران می کنی،

آنگاه که شمع امید کسی را خاموش می کنی،

آنگاه که بنده ای را نادیده می انگاری ،

آنگاه که حتی گوشت را می بندی
تا صدای خرد شدن غرورش را نشنوی،

آنگاه که خدا را می بینی و بنده خدا را نادیده می گیری

می خواهم بدانم،

دستانت رابسوی کدام آسمان دراز می کنی تابرای

خوشبختی خودت دعا کنی؟
 

***HeleNa***

مــدیـر بـازنشـسـتـه
تاریخ ثبت‌نام
Mar 17, 2014
ارسالی‌ها
5,011
پسندها
855
امتیازها
113
محل سکونت
tEhRaaN
سیم کارت

اعتبار :

بهش بگین...

اون همین جاست


همین نزدیکی...


کاش بدونه


باید بدونه چرا رفتم


من هنوزم باورش دارم


به خاطر چشم هاش رفتم


باید می رفتم


کاش بدونه همین نزدیکی هام


کاش بدونه ازش دور نیستم...


حتی به فاصله یک کلام


یعنی اون هم من رو باور کرد و ...


کاش لحظه دیدار به اندازه ثانیه های تنهاییم بود


من هنوز هم باورش دارم


ولی...


مجبور به رفتنم کرده اند


باید بروم


این بار تنها...


کاش لحظه ای به من بیندیشد


به او بگویید دوستش دارم


شاید در آرمان شهری دیگر نیمه ای از او را یافتم


کاش میشد رسم این دلخوشی به سویی دیگر ختم شود


اما..


من از زخم دوباره روزگار می ترسم


جای این زخم بر تن نحیفم به یادگار مانده


کاش این را بداند...


او همین جاست


و من از آن تنهایی


هنوز هم باد در میان دستانم زوزه می کشد


ناله هایش برای من است


کاش این را بداند


دل من از سنگ نیست


من از زخم این روزگار می ترسم


فقط...


به او بگویید دوستش دارم
 

***HeleNa***

مــدیـر بـازنشـسـتـه
تاریخ ثبت‌نام
Mar 17, 2014
ارسالی‌ها
5,011
پسندها
855
امتیازها
113
محل سکونت
tEhRaaN
سیم کارت

اعتبار :

فرسود پاي خود را چشمم به راه دور


تا حرف من پذيرد آخر كه :زندگي


رنگ خيال بر رخ تصوير خواب بود.


دل را به رنج هجر سپردم، ولي چه سود،


پايان شام شكوه ام.


صبح عتاب بود.


چشمم نخورد آب از اين عمر پر شكست:


اين خانه را تمامي پي روي آب بود.

پايم خليده خار بيابان .


جز با گلوي خشك نكوبيده ام به راه.


ليكن كسي ، ز راه مددكاري،


دستم اگر گرفت، فريب سراب بود.


خوب زمانه رنگ دوامي به خود نديد:


كندي نهفته داشت شب رنج من به دل،


اما به كار روز نشاطم شتاب بود.


آبادي ام ملول شد از صحبت زوال .


بانگ سرور در دلم افسرد، كز نخست


تصوير جغد زيب تن اين خراب بود.
 

***HeleNa***

مــدیـر بـازنشـسـتـه
تاریخ ثبت‌نام
Mar 17, 2014
ارسالی‌ها
5,011
پسندها
855
امتیازها
113
محل سکونت
tEhRaaN
سیم کارت

اعتبار :

ساده باشیم
.
ساده باشیم چه در باجه یک بانک چه در زیر درخت.

کار ما نیست شناسایی "راز" گل سرخ،

کار ما شاید این است که در افسون گل سرخ شناور باشیم.
پشت دانایی اردو بزنیم.
دست در جذبه یک برگ بشوییم و سر خوان برویم.
صبح ها وقتی خورشید، در می آید متولد بشویم.
هیجان ها را پرواز دهیم.
روی ادراک فضا، رنگ، صدا، پنجره، گل، نم بزنیم.
آسمان را بنشانیم میان دو هجای هستی.
ریه را از ابدیت پر و خالی بکنیم.
بار دانش را از دوش پرستو به زمین بگذاریم.
نام را باز ستانیم از ابر، از چنار، از پشه، از تابستان.
روی پای تر باران به بلندی محبت برویم.
در به روی بشر و نور و گیاه و حشره باز کنیم.
کار ما شاید این است
که میان گل نیلوفر و قرن
پی آواز حقیقت بدویم
 

***HeleNa***

مــدیـر بـازنشـسـتـه
تاریخ ثبت‌نام
Mar 17, 2014
ارسالی‌ها
5,011
پسندها
855
امتیازها
113
محل سکونت
tEhRaaN
سیم کارت

اعتبار :

[FONT=tahoma, verdana, arial, helvetica, sans-serif]نه تو می مانی و نه اندوه[/FONT]
[FONT=tahoma, verdana, arial, helvetica, sans-serif] و نه هیچیک از مردم این آبادی...[/FONT]
[FONT=tahoma, verdana, arial, helvetica, sans-serif] به حباب نگران لب یک رود قسم،[/FONT]
[FONT=tahoma, verdana, arial, helvetica, sans-serif] و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت،[/FONT]
[FONT=tahoma, verdana, arial, helvetica, sans-serif] غصه هم می گذرد،[/FONT]
[FONT=tahoma, verdana, arial, helvetica, sans-serif] آنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند...[/FONT]
[FONT=tahoma, verdana, arial, helvetica, sans-serif] لحظه ها عریانند.[/FONT]
[FONT=tahoma, verdana, arial, helvetica, sans-serif] به تن لحظه خود، جامه اندوه مپوشان هرگز!
[/FONT]
[FONT=tahoma, verdana, arial, helvetica, sans-serif]
[/FONT]
 

***HeleNa***

مــدیـر بـازنشـسـتـه
تاریخ ثبت‌نام
Mar 17, 2014
ارسالی‌ها
5,011
پسندها
855
امتیازها
113
محل سکونت
tEhRaaN
سیم کارت

اعتبار :

روزی خواهم آمد و پیامی خواهم آورد...

خواهم آمد گل یاسی به گدا خواهم داد


زن زیبای جذامی را گوشواری دیگر خواهم بخشید


کور را خواهم گفتم : چه تماشا دارد باغ ...


هر چه دشنام از لب خواهم برچید


هر چه دیوار از جا خواهم برکند


رهزنان را خواهم گفت : کاروانی آمد بارش لبخند


ابر را پاره خواهم کرد


من گره خواهم زد چشمان را با خورشید ، دل ها را با عشق ،


سایه ها را با آب ،شاخه ها را با باد


و به هم خواهم پیوست،خواب کودک را با زمزمه زنجره ها


بادبادک ها به هوا خواهم برد


گلدان ها آب خواهم داد ...


خواهم آمد ،سر هر دیواری میخکی خواهم کاشت


پای هر پنجره ای شعری خواهم خواند


هر کلاغی را کاجی خواهم داد


مار را خواهم گفت : چه شکوهی دارد غوک


آشتی خواهم داد


آشنا خواهم کرد


راه خواهم رفت


نور خواهم خورد


دوست خواهم داشت
 

***HeleNa***

مــدیـر بـازنشـسـتـه
تاریخ ثبت‌نام
Mar 17, 2014
ارسالی‌ها
5,011
پسندها
855
امتیازها
113
محل سکونت
tEhRaaN
سیم کارت

اعتبار :

سهراب گفتی:چشمها را باید شست....
شستم ولی !....
گفتی:جور دیگر باید دید....
دیدم ولی !...
گفتی زیر باران باید رفت رفتم ولی !.... او نه چشمهای خیس و شسته ام را..نه نگاه دیگرم را...
هیچ کدام را ندید!!!!!
فقط در زیر باران با طعنه ای خندید و گفت: دیوانه باران ندیده......
 

***HeleNa***

مــدیـر بـازنشـسـتـه
تاریخ ثبت‌نام
Mar 17, 2014
ارسالی‌ها
5,011
پسندها
855
امتیازها
113
محل سکونت
tEhRaaN
سیم کارت

اعتبار :

ه تماشا سوگند
و به آغاز كلام


و به پرواز كبوتر از ذهن
واژه اي در قفس است*.

حرف هايم ، مثل يك تكه چمن روشن بود.
من به آنان گفتم*:
آفتابي لب درگاه شماست
كه اگر در بگشاييد به رفتار شما مي تابد.

و به آنان گفتم : سنگ آرايش كوهستان نيست
همچناني كه فلز ، زيوري نيست به اندام كلنگ .
در كف دست زمين گوهر ناپيدايي است
كه رسولان همه از تابش آن خيره شدند.
پي گوهر باشيد.
لحظه ها را به چراگاه رسالت ببريد.

و من آنان را ، به صداي قدم پيك بشارت دادم


و به نزديكي روز ، و به افزايش رنگ .
به طنين گل سرخ ، پشت پرچين سخن هاي درشت*.

و به آنان گفتم :
هر كه در حافظه چوب ببيند باغي
صورتش در وزش بيشه شور ابدي خواهد ماند.
هركه با مرغ هوا دوست شود
خوابش آرام ترين خواب جهان خواهد بود.
آنكه نور از سر انگشت زمان برچيند
مي گشايد گره پنجره ها را با آه*.

زير بيدي بوديم*.
برگي از شاخه بالاي سرم چيدم ، گفتم :
چشم را باز كنيد ، آيتي بهتر از اين مي خواهيد؟
مي شنيديم كه بهم مي گفتند:
سحر ميداند،سحر!

سر هر كوه رسولي ديدند


ابر انكار به دوش آوردند.
باد را نازل كرديم
تا كلاه از سرشان بردارد.
خانه هاشان پر داوودي بود،
چشمشان را بستيم .
دستشان را نرسانديم به سر شاخه هوش*.
جيبشان را پر عادت كرديم*.
خوابشان را به صداي سفر آينه ها آشفتيم*.
 

***HeleNa***

مــدیـر بـازنشـسـتـه
تاریخ ثبت‌نام
Mar 17, 2014
ارسالی‌ها
5,011
پسندها
855
امتیازها
113
محل سکونت
tEhRaaN
سیم کارت

اعتبار :

پرده را برداریم :
بگذاریم که احساس هوایی بخورد
بگذاریم بلوغ، زیر هر بوته که می خواهد بیتوته کند
بگذاریم غریزه پی بازی برود
کفش ها را بکند، و به دنبال فصول از سر گل ها بپرد
بگذاریم که تنهایی آواز بخواند
چیز بنویسد
به خیابان برود

ساده باشیم
ساده باشیم چه در باجه یک بانک چه در زیر درخت

کار ما نیست شناسایی "راز" گل سرخ ،
کار ما شاید این است
که در "افسون" گل سرخ شناور باشیم ...
 

***HeleNa***

مــدیـر بـازنشـسـتـه
تاریخ ثبت‌نام
Mar 17, 2014
ارسالی‌ها
5,011
پسندها
855
امتیازها
113
محل سکونت
tEhRaaN
سیم کارت

اعتبار :

باید امشب بروم*

من که از بازترین پنجره با مردم این ناحیه صحبت کردم

حرفی از جنس زمان نشنیدم*

باید امشب بروم

باید امشب چمدانی را

که به اندازه پیراهن تنهایی من جا دارد بردارم

و به سمتی بروم
 

***HeleNa***

مــدیـر بـازنشـسـتـه
تاریخ ثبت‌نام
Mar 17, 2014
ارسالی‌ها
5,011
پسندها
855
امتیازها
113
محل سکونت
tEhRaaN
سیم کارت

اعتبار :

شب آرامی بود
می روم در ایوان، تا بپرسم از خود
زندگی یعنی چه؟

مادرم سینی چایی در دست
گل لبخندی چید ،هدیه اش داد به من
خواهرم تکه نانی آورد ، آمد آنجا
لب پاشویه نشست

پدرم دفتر شعری آورد، تکيه بر پشتی داد
شعر زیبایی خواند ، و مرا برد، به آرامش زیبای یقین
با خودم می گفتم:

زندگی، راز بزرگی است که در ما جاریست
زندگی فاصله آمدن و رفتن ماست
رود دنیا جاریست
زندگی ، آبتنی کردن در این رود است
وقت رفتن به همان عریانی؛ که به هنگام ورود آمده ایم
دست ما در کف این رود به دنبال چه می گردد؟
 
بالا پایین