(عاشقانه های سیگاری)

[SoHeIl]

صبحی کـــه بجـــای عـــشق با سیـــگار شروع بـــشه . . .
یــــک شــــــروع دوبـــاره نیــــست
امـــــتداد پایان اســــت بــــــرای کــــسی که دیــگر امــــیدی بـــه ادامه نـــدارد !!

 

[SoHeIl]

چـه کار بـه حرف مردم دارم
زندگی من همین است
شب که می شود سیگـآری روشن می کنم
عاشقانه ای می نویسم ، خیره می شوم بــه عکست
و با خـودم فکر می کنم
مگر می شود تــو را دوست نداشت​

---

 

[SoHeIl]

دیگری مرا میسوزاند.. ومن احمق سیگارم را ..!!!!

 

[SoHeIl]

من بیهوده سوختم.درست مثل
یک سیگارروشن وسط لبهای
کسی که سیگاری نیست..!!!

 

[SoHeIl]

خاطرات تومانندسیگاراست
لذت بخش..!!؟
ولی ازدرون میپوساندت...!!!
​

 

[SoHeIl]

منوسیگاردردمشترکی داریم..!
ازهردویمان خوب کام گرفتندوبعدزیرپاله کردند..
درست زمانی که به آخررسیدیم....!

 

[SoHeIl]

روی پاکت سیگارنوشته :
سیگاربرای خودتان واطرافیانتان زیان آوراست!
تودلم گفتم:تو1نفراطراف من پیداکن!!
قل میدم به خاطراونم که شده سیگاروترک کنم....

 

[SoHeIl]

هرچقدرآدماروبیشترمیشناسی،
تنهاییت دلچسب ترمیشه....
و..
سیگارت اذیظ تر..!

 

[SoHeIl]

پک هایی که به سیگارم میزنم ازیادآوری خاطرات تونیست..
نیکوتین...مرابهترازتودرک میکندوآرامم میکند...
بهترمیداندکام گرفتن حرمت نان ونمک دارد..!

 

[SoHeIl]

کــآش روزهــآے زنــدگــے اَم کــوتـآه بود . .
بــه تـِعدآد نــَפֿــ هـآے یــک پـآکــَت ســیگــآر . .
کــَم اَســت ، مـے دآنــَم . .
اَمـآ بـآ عـِشــق تـو בوב مــے شـُבَنـב وَ بــَر بـآב مــے رَفـتـَنـב

 

[SoHeIl]

تکلیف گفتنی ها که معلوم است …
زحمت نگفتنی ها هم می افتد بر گردن سیگار …

 

[SoHeIl]

دلم تنهایی میخواهد...
دلم یک کام سنگین سیگارمیخواهد..
آنقدرسنگین که سنگینیه یادتورافراموش کنم..!

 

[SoHeIl]

گریه وسیگارکارکمی است..
برای توصیف"نداشتنت"..
دارم به رفتارپرشکوهی..
شبیه به مرگ فکرمیکنم...

 

[SoHeIl]

شبیه مردی شده ام که پشت دودسیگارش
باخودمیگوید:
بایدترک کنم
سیگاررا..
خانه را..
زندگی را..
وبازپکی دیگرمیزند..!

 

[SoHeIl]

میدانم این سیگارها...
سرفه ها..
روزی مرامیکشند..ولی..
هنوزهم روزی دوپاکت سیگاربه توفکرمیکنم..!

 

[SoHeIl]

بوي سيب و بوي زير سيگاري
لبهايي كه فقط در عكس چاك خورده اند ..
و دستي كه زير چانه است ..
وحس وحشت جدائي از چهار ديواري كه هر قطعه اش داستان مردي هست كه تنهاييش را با كمال ميل عق زده...
معتاد شده
قمار كرده
باخته
و لنگر انداخته بر تختخواب بى هوسي ..
كه حال نداره دندانهايش را مسواك بزند
از همه چي بريده
همين روزها سفر خواهد كرد
جايي كه پروانه ها بالهاي سفيد دارند ..
جايي كه كجاست ... د.ن

 

[SoHeIl]

سیگار می کشم تا تو نگرانم شوی
از کنارم بیخیال رد نشو
میمیرم از دود این همه سیگار

 

[SoHeIl]

خاكستر سيگارم را از پنجره

به بيرون مي ريزم...

آي آدم ها...

دنياي شما زير سيگاري من است...
​

 

[SoHeIl]

به کافه که می آیم

سیگاری روشن می کنم

چند پُک که میزنم،

دلپسندانه دیوانه وار خنده ام میگیرد

من هم لب با سیگارم، بی صدا درد و دل میکنم

ولی سیگار زودی به خواب میرود ُ

من کمی بلند بلند خنده ام میگیرد...!

​

 

[SoHeIl]

دیگر، صدای خنده ی گل ها

الهام بخش پنجره ها نیست

آواز، کار حنجره ها نیست

سیگار - در میان دو انگشت -

از دیرباز، جای قلم را گرفته است.​