ما گنهکاریم،آری جرم ما هم عاشقی استآری اما آنکه آدم هست و عاشق نیست ،کیست؟ زندگی بی عشق، اگر باشد، همان جان کندن است دم به دم جان کندن ای دل کار دشواری است،نیست؟ زندگی بی عشق، اگر باشد، لبی بی خنده است بر لب بی خنده باید جای خندیدن گریست زندگی بی عشق اگر باشد،هبوطی دائم است آنکه عاشق نیست،هم اینجا هم آنجا دوزخی است عشق عین آب ماهی یا هوای آدم است می توان ای دوست بی آب و هوا یک عمر زیست؟ تا ابد در پاسخ این چیستان بی جواب بر در و دیوار می پیچد طنین چیست؟چیست؟
ساده بگويمنگاه زاده علاقه است وقتی دو چشم روشن عشق به تو نگاه میكند تو ديگر از آن خود نيستی كودك میشوی، جوان هستی و جوانی نمیكنی رد میشوی، پير هستی، میمانی هميشه در پی آن گمشدهای هستی كه با تو هست و نيست باز در پی آن علاقه پنهان آن نگاه هميشه تازه هستی از آن دو چشم روشن عشق را در غبار بیامان زمان، جستجو میكنی غافل از اينكه او ديگر تكهای از تو شده است سايهای خوش بر دل تو گوشه گوشه اين خراب سرشار از عطر نگاه توست، عـــــــــــــــــــــزيــــــــــــــز
تا تو با منی زمانه با من است بخت و کام جاودانه با من است تو بهار دلکشی و من چو باغ شور و شوق صد جوانه با من است یاد دلنشینت ای امید جان هر کجا روم روانه با من است ناز نوشخند صبح اگر توراست شور گریه ی شبانه با من است برگ عیش و جام و چنگ اگرچه نیست رقص و مستی و ترانه با من است گفتمش مراد من به خنده گفت لابه از تو و بهانه با من است گفتمش من آن سمند سرکشم خنده زد که تازیانه با من است هر کسش گرفته دامن نیاز ناز چشمش این میانه با من است خواب نازت ای پری ز سر پرید شب خوشت که شب فسانه با من است
کیستی که مناینگونه به اعتماد نام خود را با تو می گویم... کلید قلبم را در دستانت می گذارم نان شادی ام را با تو قسمت می کنم به کنارت می نشینم و سربر شانهی تو اینچنین آرام به خواب می روم؟ کیستی که من اینگونه به جد در دیار رویاهای خویش با تو درنگ می کنم؟!! کیستی که من جز او نمی بینم و نمی یابم ؟!! دریای پشت کدام پنجره ای؟ که اینگونه شایدهایم را گرفته ای زندگی را دوباره جاری نموده ای پر شور زیبا و روان دنیای با تو بودن در اوج همیشه هایم جان می گیرد و هر لحظه تعبیری می گردد ازفردایی بی پایان در تبلور طلوع ماهتاب باعبور ازتاریکی های سپری شده... کیستی ای مهربان ترین؟
يادش بخير...شعرِ هم آواي مدرسه ياد سرود ملي و غوغاي مدرسه يادش بخير زنگ شروع كلاس درس صوت بلند بخش الفباي مدرسه يادش بخير بچه زرنگي كه مي نوشت شاگرد هاي خوب و بدهاي مدرسه يادش بخير زنگ رياضي و ترس و لرز عشق هواي ورزش و بلواي مدرسه يادش بخير فصل خزان و هواي سرد لبخند هاي خسته ي باباي مدرسه يادش بخير شور و هوايي كه داشتيم در اضطراب بازي فرداي مدرسه با اين كه روزها سپري مي شود ولي جا مانده دل؛ در آن دلِ دنياي مدرسه ديگر گذشت شيطنت و قيل و قالها شيرين گذشت قصه ي غم هاي مدرسه