اگه نفر قبلیتو یه روز بذارن پیشت تا ازش نگهداری کنی چیکار میکنی؟؟

[sting]

فکرکنید که اگه یه روزی نفر قبلیتو





میسپارن دستتون چه جوری ازش مراقبت میکنید
​

[h=1][/h][h=1]؟؟[/h][h=1][/h][h=1][/h][h=1][/h]

[h=1][/h]
​

 

[عزیز بابایی]

خب صد درصد مطمئنم که نیازی به مای بیبی نداره و دخمل تمیز و حساسیه ولی سعی میکنم که بهش خوش بگذره و همش میبرمش سینما و پارک و گردش

 

[dada64]

از اونجایی ک ما مردا خوب بلدیم خودمونو سرگرم کنیم
اول میرفتیم فرحزاد ی کباب میزدیم ب بدن
بعدشم ی سر تا سرزمین عجایب میرفتیم
عصر هم ی استخر تپل و
شب رو با ی املت مردونه تموم میکردیم

 

[نگآر]

میریم پیاده روی ..
بعدشم که خسته شدیم روی یه چمن میشینیم حرف میزنیم

 

[عزیز بابایی]

به به چشم ما روشن بالاخره بعد از 56 سال نوبت من شد که با اجی نگارم برم بیرون
خب میبرمش شهر بازی و رنجر و سفینه و تاپ زنجیری و بعدش میریم چرخ و فلک و بعدش براش یه یخ در بهشت میخرم و بعدش میریم کنار رودخونه کرج از صدای آب لذت میبریم و آخرش میبرمش شام تو یکی از این رستورانهای سنتی با موسیقی زنده
امیدوارم که پولم برسه !!!!!!!

 

[*SiMiN*]

میریم گردش میریم سیب زمینی میخوریم با چیپس

بعد میریم سینما فیلم مبینیم و کلی باهم صحبت میکنیم

 

[dada64]

ب جرات میتونم بگم ک در مورد سیمین من نمیتونم ازش نگهداری کنم
بنا ب دلایلی
خخخخخخخخخخخخخخخخ

 

[سایه های بیداری]

چی بگم والّا
اگه نفر قبل تر بود ، بهتر ازش مراقبت میکردم

 

[سایه های بیداری]

می اندازمش توی یه کیسه پلاستیکی بزرگ مشکی
می گذارم دم در

 

[نبات]

از دست من از دیوار فرار میکنه

 

[سایه های بیداری]

مثل باغبانی که از گل مراقبت میکنه

 

[نبات]

بلال میخوردیم

 

[سایه های بیداری]

بعدش هم با چوب بلال سر و کلۀ هم میزدیم

 

[سایه های بیداری]

اونو عزرائیل هم پس زده
میگی چیکارش کنم ؟
بدم کوسه ها بخورنش ؟

 

[Sky Moon]

ازش میخواستم آشپزی کنه
اخه همیشه تعریف اشپزیشو میکنه بد نیس یه امتحانی کنم

 

[سایه های بیداری]

ازش میخواستم آشپزی کنه
اخه همیشه تعریف اشپزیشو میکنه بد نیس یه امتحانی کنم

عزیز دلم !
موضوع تاپیک را یه بار دیگه بخون قربونت برم
نوشته تو از من نگهداری کنی
نگفته که من کوزت شما باشم
باشه هستی نازم ؟
حالا بدو از من نگهداری کن
آفرین دخترم

 

[Sky Moon]

عزیز دلم !
موضوع تاپیک را یه بار دیگه بخون قربونت برم
نوشته تو از من نگهداری کنی
نگفته من کوزت شما باشم
باشه هستی نازم ؟
حالا بدو از من نگهداری کن
آفرین دخترم

میدووووووونم.... اصلا نخواستم من ازت نگهداری نمیکنم

 

[سایه های بیداری]

میدووووووونم.... اصلا نخواستم من ازت نگهداری نمیکنم

خب
ببر بذار آسایشگاه سالمندان منو
پاشو دختر تنبل قشنگم

 

[AynaZ]

والا بش نتونسم دقیق فکر کنم ، اما شاید براشون داستان بخونم تا خوابشون بگیره

 

[سایه های بیداری]

والا بش نتونسم دقیق فکر کنم ، اما شاید براشون داستان بخونم تا خوابشون بگیره

خب راستش نمیگیره . چون نام کابری ام بی دلیل « سایه های بیداری » نیست .
یه فکر دیگری به حال این یتیم بکنید لطفا .
.
.
.
اول اون دو تا پرتقال را از روی چشمهایشان بر میداشتم تا آسیبی به چشمهای مبارکشان نرسه
بعدش هم همون پرتقال را آب میگرفتم میدادم نوش جان بفرمایند .