عطای اینجا را به لقایش بخشیدم .
باغی که علفهای هرز آن ، گلهایش را در چنبرۀ نابودی خویش بگیرند ،
نه آن باغ ، باغ است و نه آن باغبان ، باغبان .
در انتهایی ترین سطور کتاب « مزرعۀ حیوانات » جورج اوروول مینویسد :
از پنجره نگاه کردم . دیدم آدمها و خوکها دور میز نشسته اند
اما نتوانستم تشخیص دهم
کدامها آدم است و کدامها خوک !!!
باغی که علفهای هرز آن ، گلهایش را در چنبرۀ نابودی خویش بگیرند ،
نه آن باغ ، باغ است و نه آن باغبان ، باغبان .
در انتهایی ترین سطور کتاب « مزرعۀ حیوانات » جورج اوروول مینویسد :
از پنجره نگاه کردم . دیدم آدمها و خوکها دور میز نشسته اند
اما نتوانستم تشخیص دهم
کدامها آدم است و کدامها خوک !!!