ماجراهای ناصر زووووو

[Man$ouR]

خب خب خب

همونطور که قولش رو داده بودم یه پست جدید زدم
برای ناصر زووووو
اینجا هر حکایتی از ناصر دارید
چه خاطره
چه لطیفه
چه جوک
بزارید
و در آخر
این پست جنبه فان داره
و
میدونید که دوستون دارم ​

 

[Man$ouR]

دزدی وارد خانه یک پیر زنی شد و شروع کرد به جمع کردن اثاث خانه.
پیرزن که بیدار بود صداش کرد و گفت ننه نشان می دهد شما جوان خوبی هستید و از ناچاری دزدی می کنید آن وسایل سنگین ول کن بیا این النگوهای طلا به شما بدم فقط قبل از آن خوابی که قبل از آمدن شما دیدم برام تفسیر کن. دزد گفت خوب چی خواب دیدی.
پیرزن گفت خواب دیدم که همه اهل محل در یک باغ بزرگی در حال دویدن بودیم که من داخل نهر افتادم و برای بیرون اوردن من از نهر با صدای بلند پسرم ناصر را صدا می کردم
ناصررررررررررر
ناصررررررررررر
بیا کمک.
پسرش ناصر از خواب بیدار شد و مثل موشک از طبقه بالا آمد پایین و دزد گرفت و شروع کرد به زدن او پیرزن به پسرش گفت ناصر ننه بسه دیگر نزنش.
دزد گفت بگذار بزنه اخه من پدر سوخته برای دزدی امدم یا تفسیر خواب؟

 

[Man$ouR]

ناصر و دوستش با هم میرم دستشویی عمومی
ناصر از این دستشویی میگوزه دوستش از اون دستشویی
یک دفه ناصر سر رفیقش داد میزنه میگه : بهم بگو تو اومدی دستشویی یا اومدی با من بحث کنی

این بَدِه

 

[Man$ouR]

ناصر و دوستش میرن جایی مهمونی . شب ناصر دستشوییش میگیره... اما نمیتونه دستشویی خونه رو پیدا کنه ... میره تو شلوار دوستش و همونجا کارشو میکنه ... صبح که از خواب بیدار میشن ، ناصر می‌بینه دوستش تو فکره .. می‌پرسه:« چی شده ؟» دوستش میگه:« هیچی .. دارم فکر میکنم من دیشب چطوری بین شورتم و شلوارم ریدم ؟؟؟....»

عهههه

 

[*دخترمهربون*]

ناصر هر شب جمعه میرفت بهشت زهرا و بالای یه قبری مینشست و زار زار گریه میکرد و میگفت:
چرا رفتی و منو بدبخت کردی…

بهش گفتن این کیه که هر شب جمعه سر مزارش گریه میکنی؟!

برادرته؟
پدرته؟
بچته؟
کیته؟

میگه: هیچکدوم!

این شوهره اول زنمه…!!

 

[Man$ouR]

تو مجلس حاج ممد چراغ ها رو خاموش کرده بودند و لخت شده بودن سینه میزدن حاج ممد میگه: که خوب چراغ ها رو روشن کنید یهو ناصر داد میزنه : جون مادرت صبر کن شورتمو دزدیدن​

 

[Man$ouR]

ناصر صبح میره مغازه و کرکره رو بالا میکشه و میگه بسم الله رحمن الرحیم وارد میشه بعدش میبینه همه مغازه رو خالی کردن !!! کرکره رو میکشه پایین و میگه صدق الله علی العظیم

 

[MiniaToR]

آدمای ضعیف: انتقام میگیرن
آدمای قوی: میبخشن
آدمای باهوش: نادیده میگیرن
آدم های بیشعور: دنبال نقطه ضعف میگردن ولی ناصر بی پدر فحش میده فرارمیکنه
.​

 

[MiniaToR]

ناصر تعریف می کرد یکی از تردستیام تو بچگی این بود که جعبه شیرینی تو یخچالو بدون اینکه بند روش باز بشه خالی میکردم هیشکی هم نمی فهمید.
خیلی پوفیوز بود ناصر

 

[Man$ouR]

ناصر میره رستوران، گارسون میگه غذای مخصوص امروز ما کاستس بیلیانا مینی ستیبا با لیمو هست !!

ناصر میگه کاستس بیلیانا مینی ستیبا با چی؟!
گارسون ب ناصر گفت خیلی خری

 

[Man$ouR]

ناصر داشته نماز می خونده میگه :

قل هو الله احد

الله صمد

نمی دونم یلم به یولد بود

یا یولم به یلد

 

[MiniaToR]

سگه قند ناصر رو میخوره​

ناصر میگه : چخه ، سگه پاچشو میگیره
ناصر میترسه میگه : به ارواح بابام واسه قند نیست ، دندونات خراب میشه گلم

 

[*دخترمهربون*]

یک آلمانی به ناصر میگه : قزوین کجاست؟ جواب میده اگه کو..ن..ت میخاره همین جا...

 

[*دخترمهربون*]

ناصر میمیره. شب اول قبر ۶۲ تا فرشته میان سراغش. ۲تاشون سوال می کردن... «
۶۰ تاشون حالیش می کردن!!!

 

[*دخترمهربون*]

ناصر بابا ش میمیره هفتش خیلی شلوغ می شه واسه چهلم بلیط می فروشه

 

[*دخترمهربون*]

ناصر به دختره میگه بوس میدی؟ میگه نه!ناصر میگه به جهنم بخاطر خودت گفتم من خودم «زن» دارم

 

[Man$ouR]

اقدامات امنیتی گوزیدن ناصر

1. زل زدن به چشم اطرافیان

2. حفظ اعتماد به نفس

3. تلاش برای پراکنده سازی بو

4. تکذیب هرگونه اتهام در این مورد

5. ترک هرچه سریع تر از محل حادثه

ناصر مسلمون نیستی

 

[*دخترمهربون*]

ناصر باباش میمیره میخواسته خاکش کنه جو میگیرتش باراندازش میکنه

 

[*دخترمهربون*]

تو استخر اهنگ تایتانیک می ذارن ناصر غرق میشه

 

[MiniaToR]

به ناصر ميگن با سي دي جمله بساز. ميگه چ وس يدي! ميگن: نه با سي دي صوتي جمله بساز! ميگه: گو زيدي